طنیــــــن ســـــــکوت

طنیــــــن ســـــــکوت

فسانه هستی مرحوم هایده
عشق اگه روز ازل در دل دیوانه نبود
تا ابد زیر فلک ناله مستانه نبود
نرگس ساقی اگه مستی صد جام نداشت
سر هر کوی و گذر این همه میخانه نبود

من و جام می و دل نقش تو در باده ناب
خلوتی بود که در آن ره بیگانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود

تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من
آن زمانی که تو را سایه پروانه نبود
من جدا از تو نبودم بخدا در همه عمر

قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود

عشق اگه روز ازل در دل دیوانه نبود
تا ابد زیر فلک ناله مستانه نبود
نرگس ساقی اگه مستی صد جام نداشت
سر هر کوی و گذر این همه میخانه نبود

من و جام می و دل نقش تو در باده ناب
خلوتی بود که در آن ره بیگانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود

تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من
آن زمانی که تو را سایه پروانه نبود
من جدا از تو نبودم بخدا در همه عمر

قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود


 


فریاد از هایده

امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای طوفان بال من شکسته
امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا

از حریم دلم رفته رنگ هوس
روز و شب به که گویم در درون قفس
آه در درون قفس

وه که دست قضا بسته بال مرا
روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس آه

ناله خیزد و بس
می زنم فریاد
هرچه باداباد
وای از این طوفان آه
وای از این بیداد

می زنم فریاد
هرچه باداباد
وای از این طوفان
وای از این بیداد آه
وای از این بیداد

امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا
دل تنگ مرا مشکن خدایا خدایا خدایا
من دور از آشیانم سر به آسمانم بی نصیب و خسته
ماندم جدا ز یاران از بلای طوفان بال من شکسته

از حریم دلم رفته رنگ هوس
روز و شب به که گویم در درون قفس
آه در درون قفس

وه که دست قضا بسته بال مرا
روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس آه

ناله خیزد و بس
می زنم فریاد
هرچه باداباد
وای از این طوفان
وای از این بیداد آه
وای از این بیداد
وای از این بیداد آه
وای از این بیداد


 



هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال

وای دل چه خونه
ازکار این زمونه
حسرت کشیدن
سخته خدا میدونه
وای وای خدایا
دل زده از خوشی ها
با هم چه آتش زدیم ما به آشیونه

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال

وای دل چه خونه
ازکار این زمونه
حسرت کشیدن
سخته خدا میدونه
وای وای خدایا
دل زده از خوشی ها
با هم چه آتش زدیم ما به آشیونه

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه

هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال
سال سال این چند سال
امسال پارسال پیرار سال
هر سال میگیم دریغ از پارسال


 


غصه نخور عزیزم که زندگی قشنگه
پیر نمیشه تو دنیا کسی که شوخ وشنگه
دو رنگ نباش با هیچ کس که دنیا رنگارنگه
دو رنگ نباش با هیچ کس که دنیا رنگارنگه
سنگ میخوره تو دنیا به اون دلی که سنگه

غصه نخور عزیزم که زندگی قشنگه
قشنگه
قشنگه
قشنــــــــــگه
اون که یه روزگاری
عشقمو ایمونم بود
اون که فقط نگاهش
دردمو درمونم بود
اما حالا میبینم
که آفت جونم بود
اما حالا میبینم
که آفت جونم بود
آآآآآآآآ
سنگ میخوره تو دنیا به اون دلی که سنگه

غصه نخور عزیزم که زندگی قشنگه
قشنگه
قشنگـــــــــــــــــه
یه عمر در انتظارش به گوشه ای نشستم
از همه دل بریدم از همه کس گسستم
دل به غریبه ها بست
نمک نداره دستم
دل به غریبه ها بست
نمک نداره دستم
سنگ میخوره تو دنیا به اون دلی که سنگه

غصه نخور عزیزم که زندگی قشنگه
قشنگه
قشنگه
قشنــــــــــگه
قشنگه
قشنگه
قشنــــــــــگه


 



بعد عمری بی وفایی
با رقیبان آشنایی
رفتی و دیدی که تنها
جز من افتاده از پا
در جهان یاری نداری
در شب تاریک غم ها
یار غمخواری نداری
ای دریغ از آن همه دلدادگی ها

سادگی ، افتادگی ، آزادگی ها
شد نصیب من از این بیگانگی ها
گریه ها ، خندانه ها ،دیوانگی ها
رفتی و در های غم را بر من از هر سو گشودی
گر چه در دلدادگی صد گونه ما را آزمودی
ساده دل من کز همه عالم به تو رو کرده بودم
با همه دیر آشنایی ها به تو خو کرده بودم
دل به عشقت بسته بودم
با غمت بنشسته بودم
مردم از این ناسپاسی
وای از این حق ناشناسی
مردم از این ناسپاسی
وای از این حق ناشناسی

اگر تو ز پا افتاده بودی
به دل شکنی دل داده بودی
دست این افتاده از پا
می گرفتی می گرفتی
جای این نیرنگها ، رنگ تمنا
می گرفتی میگرفتی
اگر تو ز پا افتاده بودی
به دل شکنی دل داده بودی
دست این افتاده از پا
میگرفتی می گرفتی
جای این نیرنگها ، رنگ تمنا
میگرفتی میگرفتی

ای دریغ از آن همه دلدادگی ها

سادگی ، افتادگی ، آزادگی ها
شد نصیب من از این بیگانگی ها
گریه و خندانه و بیگانگی ها
رفتی و درهای غم را بر من از هر سو گشودی
گر چه در دلدادگی صد گونه ما را آزمودی


 




(بر خاطر ما گرد ملالي ننشيند آيينه صبحيم و غباري نپذيريم
ما چشمه نوريم بتابيم و بخنديم ما زنده عشقيم نمرديم و نميريم)

از بس كه من تنها نشستم تا نيمه شبها نشستم
ديگر ميان آشنايان هم غريبم گويا كه تنهايي بود تنها نصيبم
فرياد از اين دوري و داد از اين جدايي دشمن نبيند آنچه ديدم زآشنايي

سوزم از اين بيگانگي اين عشق و اين ديوانگي ها دارم شكايت ها به دل از رنج اين بيگانگي ها
در سينه پنهان ميكنم اين آه سوزان ترسم كه اين آتش سرآرد از گريبان

فرياد از اين دوري و داد از اين جدايي دشمن نبيند آنچه ديدم زآشنايي

اي دل بيا بگذر از اين راهي كه رفتي و باكس نگفتي
ترسم از اين راهي كه رفتي برنگردي و از پا درافتي

اي دل بيا بگذر از اين راهي كه رفتي و باكس نگفتي
ترسم از اين راهي كه رفتي برنگردي و از پا درافتي
ديدي كه درد عاشقي درمان ندارد اين راه پر رنج و بلا پايان ندارد
فرياد از اين دوري و داد از اين جدايي دشمن نبيند آنچه ديدم زآشنايي

(بر خاطر آزاده غباري ز كسم نيست سرو چمنم شكوه اي از خاروخسم نيست
از كوي تو بي ناله و فرياد گذشتم چون قافله عمر نواي جرسم نيست

روي ناشسته چو ماهش نگريد
روي ناشسته چو ماهش نگريد چشمم بي سرمه سياهش نگريد
عذر خواهي كندم بعد از قتل عذر بدتر ز گناهش نگريد

با همه عاشقي و رندي و بي باكي ما
شبنم صبح شبنم صبح خجل ميشود از پاكي ما

خاطرم گرد تعلق نپذيرد گويي
در دل آب نشسته است در دل آب نشسته است تن خاكي ما
در دل آب نشسته است تن خاكي ما

عاشق پاكيم ار فرض كند ور نكند
در بر اهل نظر در بر اهل نظر پاكي و ناپاكي من

بر دلت گرد غمي مانده ز صد راه بيا
بيا

بر دلت گرد غمي مانده ز صد راه بيا
مي بخور تا نخوري غم مي بخور تا نخوري غم ز طربناكي ما

(چه سود پيش تو فرياد بي قراري من نه آه در تو اثر ميكند نه زاري من
اميدم از تو مبدل به نااميدي شد نتيجه عجبي داد اميدواري من
از بس كه من تنها نشستم تا نيمه شبها نشستم
ديگر ميان آشنايان هم غريبم گويا كه تنهايي بود تنها نصيبم
فرياد از اين دوري و داد از اين جدايي دشمن نبيند آنچه ديدم زآشنايي

سوزم از اين بيگانگي اين عشق و اين ديوانگي ها دارم شكايت ها به دل از رنج اين بيگانگي ها
در سينه پنهان ميكنم اين آه سوزان ترسم كه اين آتش سرآرد از گريبان

فرياد از اين دوري و داد از اين جدايي دشمن نبيند آنچه ديدم زآشنايي

اي دل بيا بگذر از اين راهي كه رفتي و باكس نگفتي
ترسم از اين راهي كه رفتي برنگردي و از پا درافتي

اي دل بيا بگذر از اين راهي كه رفتي و باكس نگفتي
ترسم از اين راهي كه رفتي برنگردي و از پا درافتي
ديدي كه درد عاشقي درمان ندارد اين راه پر رنج و بلا پايان ندارد
فرياد از اين دوري و داد از اين جدايي دشمن نبيند آنچه ديدم زآشنايي


 


(به بهار مي طلب كن منشين به كار ديگر كه بسي اميد بايد كه رسد بهار ديگر
بشمر غنيمت ارزان كه رسي به روزگاري كه خطا بود نشستن پي روزگار ديگر

نميدانم نميخواهم بدانم كه ساز كهنه عشقم شكسته

نميخواهم بدانم در نگاهم غروب غربت صحرا نشسته)

نميدانم نميخواهم بدانم كه ساز كهنه عشقم شكسته

نميخواهم بدانم در نگاهم غروب غربت صحرا نشسته

خانه عشق من اكنون بي تو رنگ غم گرفته محفل پرشور من از دوريت ماتم گرفته

من تو را هر نيمه شب محزون و خاموش با دو چشم مست و غمگين جستجو كردم
همچو يك ديوانه عاشق به يادم كوچه هاي آشنا را زير و رو كردم
تا به چشم خويش ديدم هرچه بود از هم گسسته سايه سرد جدايي در ميان ما نشسته

دل مگو با من كه او ديوانه اي ديوانه اي بود در ميان سينه ام ديوانه اي بيگانه اي بود

دل مگو با من كه او ديوانه اي ديوانه اي بود در ميان سينه ام ديوانه اي بيگانه اي بود

بر تو نفرين من اي دل بي حاصل من
من ز دست تو چنين افسانه گشتم از همه خلق جهان بيگانه گشتم
خسته ام ديوانه دل زين بي قراري من ندارم طاقت ديوانه داري
خسته ام ديوانه دل زين بي قراري من ندارم طاقت ديوانه داري

(شكسته خاطر و آزرده جان و خسته تنم كسي مباد چنين زار و مبتلا كه منم
بلاي جان من اين عقل مصلحت بين است بيار باده كه غافل كند ز خويشتنم
چو شمع آتش سوزان درون جان دارم ببين به روشني فكر و گرمي سخنم)

در شعله آن شمع در شعله آن شمع كه افروخته بودم
اي كاش اي كاش كه پروانه صفت سوخته بودم

نقشي ز وفا نيست
نقشي ز وفا نيست در اين مرحله يارب من درس وفا را ز كه آموخته بودم

در شعله آن شمع كه افروخته بودم
اي كاش
اي كاش كه پروانه صفت سوخته بودم

نقشي ز وفا نيست
نقشي ز وفا نيست در اين مرحله يارب من درس وفا را ز كه آموخته بودم

افسوس كه روشنگر بزم دگران شد شمعي كه ز سوز جگر افروخته بودم

آن كو به تمناي تو رسواي جهان گشت اي آفت هستي من دلسوخته بودم

يكرنگي و تسليم و صفا را همه اي عشق در سينه به سوداي تو اندوخته بودم

(از اين دل داد من بستان خدايا ز دستش تا به كي گويم خدا دل
به تاري گردنش را بسته زلفت فقير و عاجز و بي دست و پا دل)

نميدانم نميخواهم بدانم كه ساز كهنه عشقم شكسته

نميخواهم بدانم در نگاهم غروب غربت صحرا نشسته)

خانه عشق من اكنون بي تو رنگ غم گرفته محفل پرشور من از دوريت ماتم گرفته

من تو را هر نيمه شب محزون و خاموش با دو چشم مست و غمگين جستجو كردم
همچو يك ديوانه عاشق به يادم كوچه هاي آشنا را زير و رو كردم
تا به چشم خويش ديدم هرچه بود از هم گسسته سايه سرد جدايي در ميان ما نشسته


 



گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

مثل آفتاب اگـه بـر من
نتابی سردم و بیرنگم

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

مثل آفتاب اگـه بـر من
نتابی سردم و بیرنگم

هـمـه آهـم همه درم
مـثـل طـوفـان پر گردم

هـمـه آهـم همه درم
مـثـل طـوفان پر گردم

باد مـسـتم کـه تـو صـحـرا
می پیچم دور تو می گردم

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

مثل آفتاب اگـه بـر من
نتابی سردم و بیرنگم

مثل بـارون اگه نـبـاری
خبر از حال من نـداری

بی تو پرپر می شم دو روزه
دل سنگـت برام می سوزه

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

مثل آفتاب اگـه بـر من
نتابی سردم و بیرنگم

مثل بـارون اگه نـبـاری
خبر از حال من نـداری

بی تو پرپر می شم دو روزه
دل سنگـت برام می سوزه

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

مثل آفـتـاب اگه بر من
نتابی سردم و بیرنگم

همه آهم همه درم
مثل طوفان پر گردم

همه آهم همه درم
مثل طوفان پر گردم

اد مـسـتم کـه تـو صـحـرا
می پیچم دور تو می گردم

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم

گل سـنگم گل سنگم
چی بـگم از دل تـنـگم


 

کاشکی دوست نداشتم از هایده

خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه ی من حقیقی و خنده ی من دروغه
روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم

عمر پر از حسرت من باری گذشت به هر حال
ثانیه هام یه قرن شد و دقیقه هام هزار سال
عمر پر از حسرت من باری گذشت به هر حال
ثانیه هام یه قرن شد و دقیقه هام هزار سال

وای بیا تا همیشه خودم را واسه تو یه همراه بدونم
نذار با دل ساده بی تو , تو فصل جدایی بمونم
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
چه التماسی واسه تو تو این صدامه
اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه

خونه گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
گریه من حقیقی و خنده من دروغه
روزای که نیومدی وای که چه حالی داشتم

مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم
کاشکی دوست نداشتم


 

کجا برم خدایا از هایده

آه
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده

این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته

کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده

این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته

مستمو دیوونه ام گریه ی مستی شده همدم شبهای من آه
بر در میخانه ها حلقه شده تا ابد دست تمنای من آه
مستمو دیوونه ام گریه ی مستی شده همدم شبهای من آه
بر در میخانه ها حلقه شده تا ابد دست تمنای من آه
این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته

آه
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده

این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته
این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته


 



گفتی ستاره ها که روشن شدن
پرنده ها به لونه باز اومدن
گل میچینم میام به دیدار تو
ستاره میشم به شب تار تو
گل میچینم میام به دیدار تو
ستاره میشم به شب تار تو

پرنده ها به لونه باز اومدن
ستاره ها دوباره روشن شدن
پرنده ها به لونه باز اومدن
ستاره ها دوباره روشن شدن
شب شد و چشم من هنوز به راهه
ماه سپید آسمون گواهه
شب شد و چشم من هنوز به راهه
ماه سپید آسمون گواهه
امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

میگفتی وقتی وا بشه چتر شب
وقتی بیفته کوچه از تاب و تب
گل میچینم میام به دیدار تو
ستاره میشم به شب تار تو
امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

کوچه فتاده دیگه از تاب و تب
نشسته بر روی افق رنگ شب
کوچه فتاده دیگه از تاب و تب
نشسته بر روی افق رنگ شب
از انتظارت دیگه بی تاب شدم
شمعی بودم به راه شب آب شدم
از انتظارت دیگه بی تاب شدم
شمعی بودم به راه شب آب شدم
امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من

امید من عزیز من یار من
پس تو چه وقت میای به دیدار من


 

سوغاتی از هایده

 




وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد

تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه
هر چی که جادس رو زمین به سینه من می رسه
آآآآآآآآآآآی
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم ؟
گلهای خابالودرو واسه کی بيدار بکنم ؟
دسته کبوترای عشق واسه کی دونه بپاشه ؟
مگه تن من می تونه بدون تو زنده باشه ؟
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
عزیزترین سوغاتی غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خدا نه از روی هوس می خوام
عمر دوباره منی تو رو واسه نفس می خوام

ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم

وقتی می یای صدای پات از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد

تا وقتی که در وا میشه لحظه دیدن میرسه
هر چی که جادس رو زمین به سینه من می رسه
آآآآآآآآآآآی
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هرچی میخوام می رسم
به هر چی میخوام می رسم

 


عتیقه از هایده

 




ای توبه ام شکسته از تو کجا گريزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گريزم
ای نور هر دو ديده با تو چگونه بينم
وی گردنم ببسته از تو کجا گريزم
تو مقدسي مثل عبادتم
تو رو دوست دارم مثل سعادتم
به تو محتاجم و احتياج من
عادت ِ* ، نميشه ترك عادتم
تو نماي كامل صداقتي
واسه من هميشه در نهايتي
لذت تلاوت به آيه اي
دل نشين از تو هر حكايتي
با تو هم صدا شدن نيت من
عشق تو تمام حيثيت من
سايه بلند تو روي سرم
حافظ ثبات و امنيت من
مثل نوري نور خالي از غبار
مثل خواستن خواستن ديوونه وار
مثل يه عتيقه پاك و بي نظير
اما در دست من بي اعتبار
با تو همصدا شدن نيت من
عشق تو تمام حيثيت من
تو براي من عزيزترين كسي
گل بي عيبي كه دور از دسترسي

زندگي براي من خواستنيه
با تو هم صحبت عيسي نفسي
تو گرانبهاترين عتيقه اي
از تو غافل نميشم دقيقه ای

 


نشانه از هایده

 




اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول تو غايب ز ميانه
در ميكده غافل در مدرسه عاقل در صومعه عابد

هم سوخته خاكي
هم بيدل افلاكي
هم ساكن مسجد

زاهد سوي مسجد شد من جانب خمار
من يار طلب كردم او جلوه گه يار
حاجي به ره كعبه من راهي ديدار
پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد
يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد
در ميكده غافل در مدرسه عاقل در صومعه عابد

هم سوخته خاكي هم بيدل افلاكي هم ساكن مسجد

ديوانه منم من كه روم خانه به خانه
هر در كه زنم خانه تويي تو

در خانه تويي پرتو كاشانه تويي تو
در ميكده و دير جانانه تويي تو
مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو
مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه
ديوانه منم من كه روم خانه به خانه

اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول تو غايب ز ميانه

در ميكده غافل در مدرسه عاقل در صومعه عابد

هم سوخته خاكي هم بيدل افلاكي هم ساكن مسجد
در ميكده غافل در مدرسه عاقل در صومعه عابد

هم سوخته خاكي هم بيدل افلاكي هم ساكن مسجد


دوستش دارم هنوزم از هایده

 




وقتی که از تو دورم
آب واسه من میمیره
دلم میون سینه
پرنده ای اسیره
هزار و یک حرف تو دلم
برات نگفته دارم
وقتی نگام بهت میفته
زبونم میگیره

وقتی که از تو دورم
یک ساله هر یه روزم
شمع شبستون میشم

آروم آروم میسوزم
به دل میگم شب تا سحر
یادش نکن دوباره
دلم میگه دیوونشم
دوستش دارم هنوزم

گلهای شادی رو ز قلبم نچین
شعله عشقو توی چشمام ببین
ببین که از تب عشق
دارم آب میشم آسون
توی دستای گرمت
منم برف زمستون
به من نخند عزیزم
پریشونم پریشون
وقتی که از تو دورم
آب واسه من میمیره
دلم میون سینه
پرنده ای اسیره
هزار و یک حرف تو دلم
برات نگفته دارم
وقتی نگام بهت میفته
زبونم میگیره

گلهای شادی رو ز قلبم نچین
شعله عشقو توی چشمام ببین
ببین که از تب عشق
دارم آب میشم آسون
توی دستای گرمت
منم برف زمستون
به من نخند عزیزم
پریشونم پریشون
وقتی که از تو دورم
یک ساله هر یه روزم
شمع شبستون میشم

آروم آروم میسوزم
به دل میگم شب تا سحر
یادش نکن دوباره
دلم میگه دیوونشم
دوستش دارم هنوزم
دوستش دارم هنوزم
دوستش دارم هنوزم
دوستش دارم هنوزم

 


 

سفره عشق از هایده

 




جدائي از حد که بخواد بگذره
فاصله بين ما يه ديوار ميشه
قهر اگر با کينه سازش کنه
دل بخدا زارو گرفتارميشه
ما که با هم زندگي رو ساختيم
سفره عشقو با هم انداختيم

تکيه بهم داديمو با سادگي
گريه کنون دل رو بهم باختيم
حيفه بپايان برسه عشقمون
به مرز حرمان برسه عشقمون
مست غروره همه تاروپودم
غرور تو ارزوني وجود
اين دستاي من تو اونارو بگير
تو فاتحو من توي چنگت اسير
گريه من اگر که مقصود توست
مسکن روح تب آلود توست
اين اشکهاي من چشماتو وا بکن
مرگ غرورم رو تماشا بکن
ما که با هم زندگي رو ساختيم
سفره عشقو با هم انداختيم

تکيه بهم داديمو با سادگي
گريه کنون دل رو بهم باختيم
حيفه بپايان برسه عشقمون
به مرز حرمان برسه عشقمون

 

 


 

آشنایی از هایده

 




اول آشناییمون حرفا چه شاعرانه بود
نگاه تو تو چشم من چه پاک و صادقانه بود
اول آشناییمون عزیز و دردونه بودم
به چشم مست و عاشقت
گوهر یکدونه بودم

حالا چی هستم واسه تو
حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب

اول آشناییمون برای تو راه بودم
شعر بودم شور بودم الهه ناز بودم
اول آشناییمون واسم یه پروانه بودی
من همه سادگی و تو عاشق و دیوونه بودی
حالا چی هستم واسه تو
حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب

اول آشناییمون برای تو راه بودم
شعر بودم شور بودم الهه ناز بودم
اول آشناییمون واسم یه پروانه بودی
من همه سادگی و تو عاشق و دیوونه بودی
حالا چی هستم واسه تو
حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب

اول آشناییمون حرفا چه شاعرانه بود
نگاه تو تو چشم من چه پاک و صادقانه بود
اول آشناییمون عزیز و دردونه بودم
به چشم مست و عاشقت
گوهر یکدونه بودم

حالا چی هستم واسه تو
حالا کی هستم واسه تو
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب
یه جام خالی از شراب
شکستنی مثل حباب

 

 


دلم می خواد از هایده



دلم میخواد که روزی صد هزار بار
بهت بگم دوست دارم عزیزم
دلم میخواد که عمر و زندگیمو
به پای عشق خوب تو بریزم
دلم میخواد که از لبای گرمت
گلای سرخ بوسه رو بچینم
دلم میخواد جواب دوست دارم رو
تو چشمای قشنگ تو ببینم
دلم میخواد جواب دوست دارم رو
تو چشمای قشنگ تو ببینم
دلم میخواد که روزی صد هزار بار
بهت بگم دوست دارم عزیزم
دلم میخواد که عمر و زندگیمو
به پای عشق خوب تو بریزم

خدایا خدایا این دل دیوونه رو از من نگیر
بذار بمونم توی دستاش اسیر
قهر و جدایی رو به یادش نیار
نقش فراموشی به قلبش نذار
تو خواب و بیداری صداش میکنم
هستیمو فرش زیر پاش میکنم

دلم میخواد که روزی صد هزار بار
بهت بگم دوست دارم عزیزم
دلم میخواد که عمر و زندگیمو
به پای عشق خوب تو بریزم

دلم میخواد که از لبای گرمت
گلای سرخ بوسه رو بچینم
دلم میخواد جواب دوست دارم رو
تو چشمای قشنگ تو ببینم
دلم میخواد جواب دوست دارم رو
تو چشمای قشنگ تو ببینم
دلم میخواد که روزی صد هزار بار
بهت بگم دوست دارم عزیزم
دلم میخواد که عمر و زندگیمو
به پای عشق خوب تو بریزم

خدایا خدایا این دل دیوونه رو از من نگیر
بذار بمونم توی دستاش اسیر
قهر و جدایی رو به یادش نیار
نقش فراموشی به قلبش نذار
تو خواب و بیداری صداش میکنم
هستیمو فرش زیر پاش میکنم

دلم میخواد که روزی صد هزار بار
بهت بگم دوست دارم عزیزم
دلم میخواد که عمر و زندگیمو
به پای عشق خوب تو بریزم
دلم میخواد که روزی صد هزار بار
بهت بگم دوست دارم عزیزم
دلم میخواد که عمر و زندگیمو
به پای عشق خوب تو بریزم

 

مثل گذشته

 




اون که یه روزی وحشت جدایی
قلبشو تو سینه ز غم میلرزوند
بدیهامو میدید و دم نمیزد
بازم برام قصه خوبی میخوند
اونکه اگه ازش جدا میشدم
دیوونگیهاش منو برمیگردوند

اون که یه روزی وحشت جدایی
قلبشو تو سینه ز غم میلرزوند
بدیهامو میدید و دم نمیزد
بازم برام قصه خوبی میخوند
اونکه اگه ازش جدا میشدم
دیوونگیهاش منو برمیگردوند
اون که یه روزی واسه من خدا بود
با قصه غصه هام آشنا بود
اون که یه روز سنگ صبور من بود
حوض بلور چشمه نور من بود
حالا دیگه مثل گذشته ها نیست
نگاش غریبه ست دیگه آشنا نیست

حالا دیگه مثل گذشته ها نیست
نگاش غریبه ست دیگه آشنا نیست

 


برای تو میمیرم از هایده

 




منم اون که برای تو میمیرم
نفسم ز خیال تو میگیره
تویی آنکه بهانه فردایی
تویی آنکه جوان سراپایی

موج بی آرامم
اشک بی فرجامم
خسته از خویشم
بی تو من میمیرم
بی خبر بگذاری
گر ندی بیشم
چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم گر غم خود
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بیگانه ز من

منو خسته ز خود بودن
منو بی تو نیاسودن
منو این همه تنهایی
غم عشق و شکیبایی
تویی آنکه بهانه فردایی
تویی آنکه جوانه سراپایی
منم اون که برای تو میمیرم

نفسم ز خیال تو میگیره
چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم گر غم خود
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بیگانه ز من

منو خسته ز خود بودن
منو بی تو نیاسودن
منو این همه تنهایی
غم عشق و شکیبایی
تویی آنکه بهانه فردایی
تویی آنکه جوانه سراپایی
منم اون که برای تو میمیرم

نفسم ز خیال تو میگیره
چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم گر غم خود
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بیگانه ز من

منو خسته ز خود بودن
منو بی تو نیاسودن
منو این همه تنهایی
غم عشق و شکیبایی
تویی آنکه بهانه فردایی
تویی آنکه جوان سراپایی
منم اون که برای تو میمیرم

نفسم ز خیال تو میگیره
چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم گر غم خود
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بیگانه ز من
به که گویم که دلم
شده بیگانه ز من


 

حیف از هایده

 




حیف حیف که عمرم
به پای تو هدر شد

حیف از جوونیم
که با تو بی ثمر شد
خونه تو گوشه زندون واسه من بود و بس
عشق تو یک خواب پریشون واسه من بود و بس
روز رو لبهام خنده به ظاهر اگه جون میگرفت
شب که میشد چشمای گریون واسه من بود و بس
حیف حیف که عمرم
به پای تو هدر شد

حیف از جوونیم
که با تو بی ثمر شد

وای نگو نگو دلا قدرتو میدونه
پیر اگه بشه دیگه با تو نمیمونه
باز ملامتش نکن چشمای گریونم
اونکه از نگاه تو چیزی نمیخونه
چیزی نمیخونه
حیف حیف که عمرم
به پای تو هدر شد

حیف از جوونیم
که با تو بی ثمر شد

وای نگو نگو دلا قدرتو میدونه
پیر اگه بشه دیگه با تو نمیمونه
باز ملامتش نکن چشمای گریونم
اونکه از نگاه تو چیزی نمیخونه
چیزی نمیخونه
حیف حیف که عمرم
به پای تو هدر شد

حیف از جوونیم
که با تو بی ثمر شد
حیف حیف که عمرم
به پای تو هدر شد

حیف از جوونیم
که با تو بی ثمر شد

 


قلب من از هایده

 




قلب منه که پیش تو
سنگ صبور بی وفا

حیفه که قلبت از وفا
این همه دوره بی وفا
از صبح تا شب از شب تا صبح
هی انتظار هی انتظار
مردم دیگه مردم دیگه
من خسته و دل بیقرار
من میدونم که عاشقی
بی سر و سامونی داره
شادی و غم با هم میاد
سر به گریبونی داره
عاشق پریشونی داره

تو رو میخواد تو رو میخواد
هر چی که آزارش کنی
میخواد به زنجیر جنون
بازم گرفتارش کنی
نمیتونم راضی کنم
باز این دل دیوونه رو
نمیتونم بیرون کنم
این دشمن تو خونه رو
قلب منه که پیش تو
سنگ صبور بی وفا

حیفه که قلبت از وفا
این همه دوره بی وفا
از صبح تا شب از شب تا صبح
هی انتظار هی انتظار
مردم دیگه مردم دیگه
من خسته و دل بیقرار
من میدونم که عاشقی
بی سر و سامونی داره
شادی و غم با هم میاد
سر به گریبونی داره
عاشق پریشونی داره

تو رو میخواد تو رو میخواد
هر چی که آزارش کنی
میخواد به زنجیر جنون
بازم گرفتارش کنی
نمیتونم راضی کنم
باز این دل دیوونه رو
نمیتونم بیرون کنم
این دشمن تو خونه رو
قلب منه که پیش تو
سنگ صبور بی وفا

حیفه که قلبت از وفا
این همه دوره بی وفا
از صبح تا شب از شب تا صبح
هی انتظار هی انتظار
مردم دیگه مردم دیگه
من خسته و دل بیقرار
من خسته و دل بیقرار
من خسته و دل بیقرار


دشتستانی از هایده

 




دو تا کفتر بودیم همخون و آواز
شبا در لونه و روزا به پرواز
الهی خیر نبینه مرد صیاد
که آن دوی مرا برده به شیراز

تو شهرت داده ای بد نامیم
مگر چه خدمت بد کرده بودم
برو برو برو بیزارم از تو
خیال دارم که دست بردارم از تو
جون جونم نا مهربونم شو خواب ندارم

دلم امروز به آرومی خود خو کرده
وای جونم آی دلبر
یاد چشمون سیاهش منو جادو کرده
آی جونم آی دلبر
دلم پیش پر میزنه
به هر دری در میزنه
به هر خونه سرمیزنه
دلم دلم دلم

هنوز از دست غمش دیده مو گریونه
آی جونم آی دلبر
بعد عمری هنوزم مرغ دلم نالونه
آی جونم آی ذلبر
میرم میگردم سر به سر
دشت و دمن کوه و کمر
میرم از او گیرم خبر
میرم میرم میرم

خدا مهربونه یار عاشقونه
دل ما جوونه وای وای وای
خودش خوب میدونه که بر جون عاشق
جدایی گرونه وای وای وای

عزیزم کجایی آی کجایی آی کجایی
دل شیرازیم امشو کجایی وای
آآآآآ...
بخدا مثل دلم شکل دلم پیدا نمیشه هیچ دلی
مثل این دل که شده رسوای تو رسوا نمیشه خوشگله
ابرو کمونی خوشگله
نامهربونی خوشگله
دلم سی تو پر میزنه
خودت میدونی خوشگله

بخدا مثل دلم شکل دلم پیدا نمیشه هیچ دلی
مثل این دل که شده رسوای تو رسوا نمیشه خوشگله
ابرو کمونی خوشگله
نامهربونی خوشگله
دلم سی تو پر میزنه
خودت میدونی خوشگله

 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: امیر مهدی ׀ تاریخ: شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , bahardrrahast.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM